کتاب «ویکی و تاریکی» داستان پسر بچهای است که از خیلی چیزها میترسد، اما از یک چیز بیشتر از همه میترسد و آن تاریکی است. ویکی راه حلهای زیادی را امتحان کرده است؛ مثل فرار کردن از تاریکی، رنگ کردن اتاقش با شب رنگ، خرید وسایل تقویت دید در شب و… اما هیچکدام کارساز نبود. تا اینکه یک شب همه چیز تغییر کرد؛ آن هم وقتی که تاریکی به دیدن ویکی آمد.
کتاب «ویکی و تاریکی» برندهی جایزهی کتاب تصویری، درباره روبهرو شدن با ترس از تاریکی است. در سفر شبانه ویکی کودکان با او همراه میشوند تا با بزرگترین ترس او روبهرو شوند و بفهمند که تاریکی چقدر مهربان و دوستداشتنی است.