جک، در جنگل با گوزنی دوست میشود و او را با خود به خانه میآورد. مادرش با این کار مخالف است. او فکر میکند گوزن شاخدار فایدهای ندارد، پس به جک میگوید اگر برای ماندن دوستش فایدهای نیابد نمیتواند او را نگه دارد. گوزن و جک راههای زیادی را امتحان میکنند. جک به مادرش میگوید، درست است که او فایده ندارد اما گوزن شاخدار را دوست دارد. مادر جک متوجه میشود که حق با اوست و به او میگوید دوست داشتنی بودن گوزن خودش خیلی فایده دارد.