” شوتک ” به همراه برادرش ” شاتو ” برای سرسره بازی به پارک می روند. هر کسی که زودتر برسد نفر اول می شود و بازی را او شروع می کند. بچه ها شروع به دویدن می کنن که در همان لحظه ماشین چمن زنی از دست آقای باغبان در رفته و به پله های سرسره برخورد کرده و آنها را می شکند. بالا رفتن از سرسره ای که پله ندارد کار ساده ای نیست، بنابراین شاتو به خواهرش می گوید: بهتر است برویم خانه و یک روز دیگر برای بازی کردن بیاییم. اما شوتک دلش نمی خواهد برگردد سعی می کند با ارائه ی چند راهکار مشکل پیش آمده را حل کند. او مدام فکر می کند و راه حل های مختلفی ارائه می دهد.