مدیریت کودک خردسال: بدخلقی
بدخلقی در کودکان خردسال موضوعی عادی و شناخته شده است. کودکان در این سن نسبت به همه چیز احساسات فراوانی درونشان دارند، اما در واقع قشر پیشانی مغز آنها ظرفیت کافی برای کنترل احساساتشان هنگام ناراحتعصبانیت را ندارد.
احتمالا خوشحال میشوید اگر بشنوید بسیاری از این بدخلقیها قابل پیشگیری هستند. از آنجایی که بیشتر اوقات وقتی کودکان احساس ناتوانی میکنند دچار این حالت میشوند، اگر حس کنند روی زندگیشان کنترل دارند بدخلقی کمتری نشان میدهند. و از آنجایی که کودکانی که خسته یا گرسنه هستند انرژی کافی برای تحمل ناامیدیشان را ندارند، مدیریت کودکتان در این زمینه کمک میکند نیازی نداشته باشد هنگام گرسنگی و خستگی احساساتش را مدیریت کند در نتیجه شاهد بدخلقی کمتری از جانب او خواهید بود. در واقع پیشگیری بهتر از درمان است.
در ادامه خواهیم گفت که چگونه با بدخلقی کودکتان مواجه شوید:
۱. آرامش خود را حفظ کنید و سپس سعی کنید با او ارتباط برقرار کنید.
به یاد داشته باشید وقتی کودکتان ناراحت است، مغز او قدرت آرام کردنش را ندارد. در این زمان کودک به یک بزرگسال آرام در کنارش نیاز دارد که او را تسلی دهد تا بتواند کنترل خودش را دردست بگیرد. در نتیجه، هنگامی کهدکتان احساس کرد دلسرد شده و نمیتواند با شما ارتباط برقرار کند، باید ابتدا حفظ آرامش خودتان را در الویت قرار دهید سپس سعی کنید با او ارتباط برقرار کنید.
۲. سعی کنید ناراحتی فرزندتان را بپذیرید تا این احساس در او تشدید نشود.
واقعا خارقالعاده است که پذیرفتن عصبانیت کودک چقدر در توقف تشدید این رفتار در او موثر است. قبل از اینکه برای کودکتان محدودیتهایی در این رابطه بگذارید، ابتدا خواستههای او را بپذیرید.
«دلت میخواهد مقدار بیشتری آبمیوه بخوری؟ تو عاشق این شربت میوه هستی درسته؟»
(نگاه کنید، او قبل از به پایان رسیدن گفتهی شما در حال تایید است!) سپس محدودیتها را برای او تعیین کنید.
«اما نیاز است مقداری تخممرغ هم بخوری. ما دیرتر دوباره با هم آبمیوه میخوریم.»
(در همین حین لیوان آبمیوه را از زاویهی دید او خارج کنید.) اگر با عصبانیت به این حرکت واکنش نشان داد، به این صورت به احساس او اشاره کنید:
«این موضوع تو رو خیلی عصبانی کرده. تو خیلی دلت آبمیوه میخواد.»
به یاد داشته باشید این مسائل را ساده و قابل فهم بیان کنید. برای کودکان خردسال سخت است وقتی ناراحت هستند روی زبان ثقیل تمرکز کنند.
«تو خیلی عصبانی هستی.»
«نه، زدن نداریم.»
۳. از آنجاییکه بیشتر اوقات کودکان وقتی خسته یا گرسنه هستند بدخلقی میکنند، همیشه یک قدم از آنها جلوتر باشید.
قبل از اینکه خستگی یا گرسنگی به کودکتان فشار بیاورد به او غذا بدهید یا او را بخوابانید، برای خواب روزانه و شبانه و استراحت کودکتان برنامه داشته باشید، در طول روز زمانی برای گذراندن در کنار یکدیگر و آرامش بگذارید، زمانی که سکوت برقرار باشد و تحریکات محیطی مزاحمتی برایتان ایجاد نکند، این کار از بدخلقی کودکان در این سن جلوگیری میکند و مانع بروز رفتار عجیب و غریب در کودکتان میشود. یاد بگیرید که به خودتان «نه» بگویید و برای انجام کارهای لحظه آخری به خودتان فشار وارد نکنید. برای مثال کودک خسته یا گرسنهتان را دنبال خودتان به سوپرمارکت نکشانید. کارها را در زمان مشخصی برنامهریزی کنید یا آنها را به فردا موکول کنید.
«به نظرم امروز نمیتونیم خیلی خرید کنیم. فقط شیر و مقداری نون میخریم میریم خونه. این هم یک تیکه پنیر که زمانی که توی صف منتظر هستیم تا نوبتمون بشه میتونی بخوریش.»
۴. اطمینان حاصل کنید فرزندان به اندازهی کافی از سوی شما عشق و توجه دریافت میکند.
کودکانی که درونشان احساس نیاز به توجه میکنند بیشتر مستعد بدخلقی هستند. اگر کل روز از کودکتان دور بودهاید، قبل از اینکه برای خرید وسایل شام دوباره از خانه بیرون بروید به اندازهی کافی به کودکتان توجه نشان بدهید.
۵. تا حد امکان از بگو مگو و اختلافات جزئی دوری کنید.
نیازی نیست ثابت کنید که حق با شماست. کودکتان سعی دارد ثابت کند که انسانی واقعی با مقداری قدرت در جهان است. این موضوع کاملا قابل قبول است. تا وقتی که شما امکانش را دارید و امنیت، سلامتی و حقوق دیگران به خطر نمیافتد بگذارید هر جایی که دلش خواست «نه» بگوید.
۶. هر زمان که کودکتان عصبانی شد به یاد بیاورید که عصبانیت نوعی واکنش دفاعی در مقابل احساسات ناخوشایند دیگری است که در لحظه تجربه میکند مانند آسیبپذیری، ترس، درد، اندوه، …
اگر به کودکتان کمک کنید روی این احساسات بنیادی تمرکز و کار کند، عصبانیتش هم از بین میرود.
«دلت میخواهد در زمین بازی بمانیم….از این که باید برویم غمگین و عصبانی هستی.»
۷. امنیت کودکتان را تامین کنید.
کودکان وقتی بدخلق میشوند معمولا گریه میکنند. اگر میگذارد او را بغل کنید، بغلش کنید. اگر نمیگذارد، نزدیکش بمانید، حتی اگر نگذارد به او دست بزنید. کودکتان نیاز دارد بداند که شما در این لحظات کنارش هستید و هنوز دوستش دارید. هدف شما این است که فضا را برای فرزندتان امن کنید تا او اجازه دهد احساسات مختلفی که آزارش میدهند بیرون بریزند. زمانی که کودکتان فرصت پیدا کند احساسات آزاردهندهاش را بروز دهد، احساس و رفتار بهتری هم خواهد داشت.
به زمانی فکر کنید که خودتان در خستگی مفرط، خشم و ناامیدی غرق شدهاید. اگر این احساسات فراتر از حد تحمل شما باشند، میخواهید کسی کنارتان باشد تا کنترل اوضاع را به دست بگیرد، شما را تسلی دهد و به شما کمک کند خودتان را جمع و جور کنید – البته بعد از اینکه مدتی خوب گریه کردید!
بعد از نشان دادن بدخلقی
ابتدا مدتی در مکانی گرم و نرم و آرام سعی کنید در کنار کودکتان باشید و او را تسلی دهید. (نه، شما به بدخلقی کودکتان جایزه نمیدهید. او به این زمان و برقراری ارتباط با شما نیاز داشته در غیر این صورت احساس بدخلقی نمیکرد و اینگونه خواستهاش را بیان نمیکرد. و البته دقت کنید که به اندازهی کافی این زمان را با کودکتان بگذرانید تا او نیازی نداشته باشد برای داشتن این ارتباط و این احساس بدبخلقی کند.)
در مرحلهی دوم، اتفاقی که افتاد را برای او شرح دهید، در نتیجه کودکتان میتواند وقایع را درک کند و از بیرون به آن نگاه کند. این کار قشرپیشانی مغز او را پرورش میدهد:
«تو زمان خیلی خوبی را در زمین بازی میگذراندی…نمیخواستی به خونه برگردی. وقتی من گفتم زمانش رسیده که بریم خونه، ناراحت و عصبانی بودی…داد کشیدی «نه» و شروع به زدن من کردی…درسته؟ من گفتم زدن ممنوعه! و تو همینطور گریه کردی…من همینجا منتظر موندم و وقتی که تو آمادگیش رو پیدا کردی همدیگه رو خیلی محکم بغل کردیم…الان احساس بهتری داری. میدونم سخته وقتی داره بهت خوش میگذره از زمین بازی بریم. کاملا طبیعیه که احساس ناراحتی کنی. میتونی به من بگی «ناراحتم!» و من درکت میکنم. اما نمیتونیم همدیگهرو بزنیم. این کار باعث میشه صدمه ببینیم. اما میدونی چیه؟ تو میتونی فردا دوباره به زمین بازی بری و کلی خوش بگذرونی. همیشه میتونیم بیشتر از قبل خوش بگذرونیم!»