داستان از جایی آغاز میشود که پدر کیکو، کیکی را که قرار بود برای مادربزرگ ببرد، در خانه جا میگذارد. کیکو نیز تصمیم میگیرد، سریعا کیک را بردارد و بهدنبال پدر برود. ماجرای اصلی داستان زمانی آغاز میشود که او در جنگل، مردی را میبیند که از دور شبیه پدرش است و او را دنبال میکند تا کیک را به دستش برساند، اما در نهایت متوجه میشود که او پدرش نیست. با خواندن این کتاب به فرزندانمان راه و رسم خیالکردن را میآموزیم و خودمان یاد میگیریم که گاهی فاصله بین خیال و واقعیت، بهقدر یک کلمه است؛ بهقدرِ یک داستان.