این کتاب داستانی در مورد چند خرس قطبی است که قطعه یخی که روی آن بودند جدا و در اقیانوس سرگردان می‌شود. موج آن‌ها را بر روی آب به حرکت در می‌آورد و آن‌ها در جستجوی محلی هستند برای زندگی جدید. خرس‌ها بعد از مدت‌ها به خشکی‌ای رسیدند که گاوها در آن‌جا زندگی می‌کردند اما گاوها به دلایل مختلفی چون موی زیاد خرس‌ها، بلند قد بودنشان و زیادی خشن بودن اجازه ندادند که پیش آن‌ها بمانند. خرس‌ها به راه خود ادامه می‌دهند و به ترتیب به خشکی پاندا، خشکی زرافه‌ها می‌رسند و آن‌ها به دلایلی موافقت نمی‌کنند که خرس‌ها پیششان زندگی کنند. خرس‌ها پس از جستجوی زیاد بالاخره محلی برای زندگی پیدا می‌کنند تا اینکه یه سری میمون به خشکی‌شان نزدیک می‌شوند و می‌گویند «ما داریم دنبال یک خانه جدید می گیردیم. می‌شود کمکمان کنید؟ انگار شما یک عالمه جا دارید؟»

به نظر شما خرس‌ها به میمون‌ها چه گفتند؟ آیا قبول کردند که به آن‌ها جا دهند؟

داستان زیبای باروکس با الهام از بحران پناه‌جویان سوری نوشته شده و می‌خواهد حس پذیرا بودن را در کودکان تقویت کند.