مولی، فِردی، هنری و مکس توپ بازی میکنند. “ریکو” توپ آن ها را برمیدارد و بازی را به هم میزند.
در تلاشی که جانوران برای پس گرفتن توپشان میکنند، مکس موشه با گذشت و مدارا موفق میشود ریکو را هم با خودشان همراه کند.
این جانوران با این که هر کدام مشکلی دارند: مولی خوب نمیدود، فِردی خوب نمیشنود، هنری از همه چیز میترسد، مکس نمیتواند خوب راه برود. اما همه رعایت حال یک دیگر را میکنند و از بودن با هم لذّت میبرند.
گذشت و مدارا، مشارکت و دوستی به وجود میآورد و در پایان داستان میبینیم که به راستی یک توپ برای همه کافی است، چون وقتی همه با هم هستند، بیشتر خوش میگذرد.