کریتر یک روز تصمیم میگیرد که با اسباببازیهایش به جنگل برود و اردو بزند. اما مادرش به او میگوید هنوز برای این کار زیادی کوچکی و باید در حیاط چادر بزنی. کریتر یک جای خوب برای چادر زدن پیدا میکند اما کمی بعد متوجه میشود برای چادر زدن به کمک پدر نیاز دارد چرا که از نظر او خودش کوچک نیست چادر زیادی بزرگ است و به همین ترتیب برای انجام بقیه کارهای پیکنیک هم به کمک بقیه نیاز پیدا میکند. و در انتها تصمیم میگیرد که شب را به تنهایی در چادرش در حیاط بخوابد.